header

دسته بندی :

جامعه و فرهنگ

اشتراک گذاری

1403/04/19

پاکدستی سیم بان بدهکار / او کارت 250میلیون تومانی را به صاحبش بازگرداند

شغلش سیم بانی است و کارش سخت و دشوار. روزگارش را با درآمد ماهانه ای که به 10 میلیون تومان هم نمی رسد و قراردادی که نه مزایایی دارد و نه آینده ای، سپری می کند اما همه این سختی ها و دشواری ها، باعث نشد که وسوسه 250 میلیون تومان پولی که پیدا کرده بود، شرافتش را زیر سئوال ببرد.

شغلش سیم بانی است و کارش سخت و دشوار. روزگارش را با درآمد ماهانه ای که به 10 میلیون تومان هم نمی رسد و قراردادی که نه مزایایی دارد و نه آینده ای، سپری می کند اما همه این سختی ها و دشواری ها، باعث نشد که وسوسه 250 میلیون تومان پولی که پیدا کرده بود، شرافتش را زیر سئوال ببرد. فرهاد جمشیدی مدتی قبل با اینکه 250 میلیون تومان بدهکار بود، کیف پولی پیدا کرد که داخلش یک کارت بانکی بود. یک کارت به همراه رمزش که موجودی آن 250 میلیون تومان بود و وی به راحتی می توانست با استفاده از آن همه بدهی هایش را پرداخت کند اما وجدانش اجازه این کار را نداد و تصمیم گرفت هر طوری شده آن را به صاحبش برگرداند. اتفاقی که باعث شد از سوی رییس بانک و صاحب کیف پول مورد تقدیر قرار بگیرد اما از دریافت هرگونه پاداش از صاحب اموال گمشده خودداری کند. به همین دلیل بود که چند روز پیش مدیرعامل شرکت توزیع نیروی برق استان کرمانشاه در مراسمی از این سیمبان پاکدست قدردانی و از وی به خاطر پاکدستی و کسب روزی حلال با اهدای لوح و هدیه، تقدیر کرد. اما چه شد که سیم بان جوان، تصمیم گرفت به جای برداشتن 250 میلیون تومان و پرداخت بدهی اش، کارت بانکی را به صاحبش برساند؟ روزنامه جام جم با این مرد جوان به گفت و گو پرداخته که در ادامه می خوانید.

فرهاد جمشیدی 38ساله ‌که در دانشگاه و رشته ‌کارشناسی برق قدرت تحصیل‌ کرده و10سال است دراداره برق مشغول به کاراست، کارت بانکی حاوی 250میلیون تومان را در حالی به صاحبش برگرداند که رمز کارت کنارش بود و خود 250میلیون تومان بدهکار بود و به‌شدت به این پول نیاز داشت.

از ماجرای پیدا کردن 250 میلیون تومان بگویید.

نمی‌خواستم دیگر مستاجر باشم و برای خرید یک خانه 50 متری در حاشیه شهر 250 میلیون تومان پول‌ کم داشتم. برای همین تمام طلاهای همسرم را به همراه خودروی آر‌دی‌ام فروختم و کمی از بدهی‌ام را بابت خرید خانه پرداختم اما هنوز 190 میلیون تومان ‌کم داشتم. بعد از انجام کارهایم متوجه ‌کیفی شدم که داخل جوی افتاده بود. داخلش‌ کارت بانکی همراه با رمز و مدارک شناسایی بود. مانده حساب‌گرفتم و متوجه شدم‌کارت حاوی 250 میلیون تومان است.

250 میلیون تومان بدهی داشتید و همین مقدار پول در کارت بانکی بود، وسوسه نشدید؟

بعضی از دوستانم وسوسه‌ام‌ کردند که با این پول طلا یا لوازم خانه بخرم اما قبول نکردم و به برخی افراد در اینستاگرام پیام دادم که این موضوع را اعلام کنند تا شاید صاحبش زودتر پیدا شود، حتی پیدا شدن ‌کارت را در سایت دیوار هم اعلام کردم. درنهایت به بانک رفتم و همه چیز را برایشان تعریف‌ کردم. بانک هم شماره تلفن صاحب کارت را داد که با او تماس ‌گرفتم و گفتم آقا کارت بانکی گم‌ کرده‌ای؟ اول فکر کرد گم نکرده اما بعد متوجه این موضوع شد و گفت من هم این پول را برای خرید خانه قرض‌کرده بودم و می‌خواستم روی آن وام بگیرم. اگر اطلاع نمی‌دادی تا مدت‌ها پیگیر کارت نمی‌شدم. اگر پول را می‌بردی، باید همین مبلغ را به نحوی جور می‌کردم. آن بنده خدا هم شاگرد مغازه بود و وقتی قرار گذاشتیم تا کارت را پس دهم، دست و صورت و سرم را بوسید و حتی می‌خواست پایم را هم ببوسد که اجازه ندادم.به من‌ گفت هرچه می‌خواهی از کارت بردار. قبول نکردم و گفتم شرایط شما هم مثل خودم است و قرض‌ کرده‌ای. درکت می‌کنم و نیازی نیست به‌عنوان مژدگانی از کارت شما پول بردارم.

مدیران شما چطور از موضوع اطلاع پیدا کردند؟

رئیس بانک می‌خواست به صداوسیما اطلاع دهد که مخالفت ‌کردم، چون یک روز کار هم یک روز است. گویا رئیس بانک از صاحب کارت پول خواسته بود که موضوع را به اداره برق اطلاع دهد. این اتفاق خردادماه اتفاق افتاد و به‌تازگی رسانه‌ای شده است.

دریافتی ماهانه‌تان چقدر است؟

در حال حاضر در اداره برق به صورت پیمانکاری‌کار می‌کنم و از دیروز به‌طور موقت قراردادم تمام شده‌است. 7.5تا 8.5میلیون تومان‌ که اصلا جوابگوی مخارج ریز و درشت نیست. یک خودروی قرضی گرفته‌ام که بعدازظهرها با آن مسافرکشی می‌کنم. کسانی که مثل من به‌صورت پیمانکاری کار می‌کنند، وضعیت خوبی ندارند. اگر یکی ازاقوام درجه یکم به رحمت خدا برود ودوساعت مرخصی بگیرم، پس ازبازگشت باید دوساعت اضافه بایستم تا آن دوساعت مدنظر شرکت تامین شود. ما مرخصی با حقوق هم نداریم.

بزرگ‌ترین آرزویتان چیست؟

سه آرزو دارم. یکی این‌که تقاضا دارم اگر ممکن است وضعیت مرا از پیمانکاری به شرکتی یا حجمی تبدیل‌ کنند تا در زندگی‌ام ثبات پیدا کنم. من هنوز حقوق خردادماهم را دریافت نکرده‌ام. آرزوی دومم این است ‌که با زن و دو دختر و پسر سه و چهار ساله‌ام به مشهد بروم، چون تا به حال مسافرت نرفته‌ایم، سوم این‌که شما را به خدا در مورد طرح تبدیل وضعیت نیروهای شرکتی‌ که توسط مجلس تصویب شد و در انتظار مجمع تشخیص مصلحت نظام است هم بنویسید. فراموش نکنید که دو میلیون نفر از نیروهای ما در انتظار تصویب این طرح هستند.

آدرس کوتاه شده صفحه

اشتراک گذاری

shareItem1shareItem2shareItem3shareItem4shareItem5

ارسال نظر

captcha
ارسال نظر