داستان هزار و یک شب در بغداد مدرن
سمیره شهبندر، عشق جاودانه صدام حسین

ملت ما / مهرناز الماسی : به طور کلی حاکمان در خاورمیانه، آن هم خاورمیانه 30 یا 40 سال قبل چندان علاقهای به نشان دادن زندگی شخصی و همسر و فرزندان نداشتند و به همین دلیل حول و حوش زندگی شخصی آنها نقاط مبهم و گاهی متناقض زیاد است. به هر حال آنچه میخوانید چیزهایی است که در مورد این عشق صدام میدانیم.
در زمان آشنایی صدام با سمیره، صدام همسر فرزندانی داشت. همسر اولش «ساجده طلفاح» دختردایی خودش بود که از کودکی با هم بزرگ شده و از همان زمان نامزد یکدیگر بودند. هر دو در زمان ازدواج 26 ساله بوده و حاصل ازدواج آنها پنج فرزند به نامهای عدی، قصی، رغد، رنا و حلا بود.
![]() |
صدام تلاش داشت که برعکس آنچه آن زمان مرسوم بود خودش را همسری عاشق و پدری نمونه نشان دهد و عکسهای خانوادگی زیادی از صدام با ساجده طلفاح و فرزندانش در جشن تولد و روی مبلهای منزلشان موجود است.
![]() |
اما برسیم به داستان ازدواج صدام و سمیره که به داستانهای هزار و یکشب شبیه است. سمیره در یکی از خانوادههای اشرافی بغداد، که خانوادههای امثال صدام را زیر نظر هم نمیآوردند، به دنیا آمد و به گفته برخی منابع مهماندار و یا پزشک بود.
سمیره شهبندر، این زن زیبای سبز چشم، همسر «نورالدین صافی» خلبان و رئیس هواپیمایی عراق بود و حاصل این ازدواج دو فرزند، یک دختر و یک پسر بودند. سمیره با همسرش اختلافاتی داشت و معمولاً با دوستش «کامل حنا جیجو» از اختلافاتش با همسرش درددل میکرد.
جیجو محافظ مسیحی، پیشخدمت و تستر غذای صدام حسین و به صدام بسیار نزدیک بود. در نهایت «کامل جیجو» به سمیره پیشنهاد داد تا مشکلانش با همسرش را با صدام در میان بگذارد و از صدام درخواست کمک کند.
سمیره این پیشنهاد را پذیرفت و کامل جیجو ترتیب ملاقات سمیره را با صدام حسین داد. اما صدام در اولین نگاه دلباخته سمیره شد و وقتی مشکلات سمیره با همسرش نورالدین صافی را شنید تلفن را برداشت، با نورالدین تماس گرفت و بیمقدمه گفت: «برای اولین و آخرین بار میگویم، یا رفتارت را با سمیره درست کن یا او را طلاق بده؛ راه سومی وجود ندارد.»
نورالدین هم از ترس جان، دو روز بعد همسرش سمیره را طلاق داد. صدام حسین تیر به سرعت با سمیره ازدواج کرد و خیلی زود نیز صاحب فرزندی شدند. صدام فرزند مشترکشان را علی نامید اما به درخواست سمیره، از ترس انتقام پسران دیگه صدام، هویت علی پنهان ماند و حتی وجودش هم رسماً تأیید نشد.
عدی، پسر ارشد صدام از ازدواج اولش با ساجده، وقتی از ازدواج مجدد پدرش آگاه شد با خشم فراوان اسلحه به دست گرفت و کامل جیجو را، که واسطه اصلی این ازدواج میدانست، در یک مهمانی به قتل رساند. اما به جای محاکمه شدن و با وساطت مادرش ساجده، صدام عدی را به سوئیس تبعید کرد.
![]() |
صدام علاقه زیادی به سمیره داشت. سمیره در این باره میگوید: «من تنها کسی بودم که گریه کردن صدام را دیدم! بعد از حمله آمریکاییها، برنامه این بود که اگر بغداد سقوط کرد، ما و صدام از همدیگه جدا شویم. چرا که صدام میگفت در کنار من بودن برای شما خطرناک است و ممکن است کشته شوید.»
سمیره در ادامه گفت: «روزی که بغداد سقوط کرد، صدام با حالتی غمگین به همراه محافظانش به دیدن ما آمد و مرا به اتاق دیگری برد. با اینکه تلاش میکرد به من اطمینان دهد دیدم که در یک لحظه فرو ریخت. مرا در آغوش گرفت و اشک ریخت و گفت که خیلی دلش برایم تنگ میشود.»
در نهایت محافظان صدام سمیره را سوار بر اتومبیل به سمت مرز سوریه بردند و آنجا پیش از عبور از مرز برای بار آخر سمیره و صدام دیدار کرده و وداع آخر شکل گرفت.
گفته میشود که صدام به سمیره شهبندر کیفی حاوی 5 میلیون دلار پول نقد و مقدار زیادی طلا و جواهرات داد تا زندگی خوبی برای خودش و علی بسازد.
سمیره به سوریه و از آنجا به لبنان رفت و پس از دریافت گذرنامه لبنانی با اسم مستعار «حاجیه» و با عنوان همسر یک تاجر ثروتمند به همراه پسرش علی، که نام مستعار «حسن» به وی دادند، راهی فرانسه شد و تا امروز در فرانسه به زندگی ادامه میدهد و خبر چندان دیگری از وی در دست نیست.