header

دسته بندی :

جامعه و فرهنگ

اشتراک گذاری

1403/02/30

زندگی و جنایت‌های آنتونی سوول/ گورستانی روی زمین

در سال 2007، مادر کریستیانا دوزیر، به اداره پلیس کلیولند مراجعه و اعلام کرد دخترش مفقود شده. پلیس کلیولند چندان اهمیتی به این گزارش نداد چون منطقه شرقی کلیولند واقع در اوهایو، محله‌ای فقیرنشین با ساکنان سیاه‌پوست است. اغلب ساکنان این محله حومه‌ای به مواد مخدر اعتیاد دارند و یا در خرید و فروش مواد مخدر نقش دارند. دختران و زنانی زیادی نیز در همین محله به‌خاطر فقر شدید و برای کسب معاش اقدام به تن‌فروشی می‌کنند.

67512002024-05-19T09:36:49+03:30https://media.mellatema.com/Image/2024/05/202405104384300050_Thum.jpg

محله‌ای در سایه

پلیس درباره وضعیت ساکنان این محله می‌گوید: در شرق کلیولند دختران حتی برای ده دلار حاضرند از خانه‌شان فرار کنند پس گزارش مفقودی‌ها نمی‌تواند فکر ما را خیلی به خود مشغول کند مخصوصاً این‌که ما شبانه روز مجبوریم به خاطر تیراندازی و یا درگیری‌های مسلحانه در این بخش از کلیولند به حال آماده‌باش باشیم و خب! فکر کنید در این اوضاع شلوغ کدام مهم‌تر است؟ رسیدگی به باندهای جنایتکار تفنگ به دست یا رسیدگی به گزارش مفقودی زنان که معلوم هم نیست درست باشد!

چند ماه بعد مادر دیگری به پلیس زنگ می‌زند و ادعا می‌کند دخترش که منظم به او سرکشی می‌کرده این‌ماه نیامده و بهتر است پلیس کاری در این‌باره بکند. آنها قول همکاری می‌دهند اما چون تیشانا درگیر جرایم زیرزمینی مثل فحشا بوده چندان اهمیتی به این گزارش نمی‌دهد. یکی دیگر از پلیس‌های قدیمی کلیولند می‌گوید: این زن‌ها از طبقه فقیر جامعه بودند. جایی که آنها زندگی می‌کردند همسایه‌ها حتی به این‌که بوی نامطبوعی از خانه همسایه‌شان احساس کنند عکس‌العمل نشان نمی‌دهد. منظور پلیس از اشاره به این مثال، ماجرایی‌ است که اداره پلیس بعدها به‌خاطر آن بسیار مورد شماتت افکار عمومی قرار گرفت.

تعداد مفقودی‌ها که همگی زنان سیاه‌پوست بودند در ابتدا ماه به ماه و یک سال بعد هر دو هفته یک‌بار افزایش می‌یافت ولی پلیس همچنان مساله را جدی نمی‌گرفت تا این‌که بالاخره در پاییز سال 2009 در یک جست‌وجوی گسترده در خانه یکی از افراد تحت نظر پلیس پرده از یک جنایت هولناک کنار رفت و کلیولند و امریکا را در شکوکی عظیم فرو برد. صاحب خانه آنتونی سوول بود، مردی سیاه‌پوست و اهل همان منطقه‌ای که زنان در آن مفقود شده بودند.

7289702024-05-19T09:36:49+03:30https://media.mellatema.com/Image/2024/05/202405104358027561_Thum.jpg

فروپاشی یک رویا

آنتونی سوول در پانزده سالگی همراه خانواده‌اش و به امید جست‌وجوی زندگی بهتر به کلیولند مهاجرت کرد. اما در آن سال‌ها امریکا رکود اقتصادی را تجربه می‌کرد بنابراین این مهاجرت هم نتوانست زندگی آنها را بهتر کند. او در ابتدا به ارتش پیوست اما در سال 1985 در حالی که بیست و شش ساله بود به دلیل مشکلات روانی از ارتش اخراج شد. در این زمان تجارت کراک در امریکا رونق زیادی گرفته بود. آنتونی در نهایت تبدیل به یکی از اعضای شبکه‌های توزیع مواد مخدر کلیولند شد. این موقعیت به او فرصت می‌داد که راحت در خیابان‌ها بگردد و طعمه‌هایش را از بین زنان و دختران خیابانی انتخاب کند بدون آنکه کسی به پرسه زنی دائمی او در خیابان‌ها شک کند. یکی از زنان که از زندگی گذشته‌اش دست کشیده راجع به آنتونی گفت: من آن زمان در خیابان‌ها پرسه می‌زدم و او را در آن منطقه دیده بودم. سال 1989 وقتی نیاز به تلفن داشتم سراغم آمد و خواست کمکم کند اما این بهانه‌ای بود تا به من نزدیک شده و من را مورد آزار و اذیت شدید قرار دهد به حدی که آرزوی مرگ می‌کردم. به‌نظر می‌رسید این تجاوز وحشیانه ناشی از مصرف مواد مخدر باشد چراکه بعد از این اتفاق آنتونی حتی فراموش می‌کرد چه اتفاقی افتاده و قربانی را به حال خود رها کرده و می‌خوابید. ترزا بلافاصله خود را به پلیس رساند و علیه آنتونی اعلام جرم کرد. مدارک موجود نشان می‌داد که حق با ترزاست و آنتونی به پنج سال حبس محکوم شد.

61510242024-05-19T09:36:49+03:30https://media.mellatema.com/Image/2024/05/202405104677024029_Thum.jpg

جریمه به خاطر بوی بد

آنتونی در سال 2005 از زندان آزاد شد و نامش به عنوان یکی از متجاوزان جنسی خطرناک در بانک اطلاعاتی پلیس فدرال ثبت شد اگرچه از دی ان ای او نمونه برداری نشد. دو سال بعد اولین زن مفقود می‌شود و در ادامه زنان دیگر. یکی از مغازه‌داران محله‌ای که سوول در آن اقامت داشته و بعد از فاش شدن راز جنایت‌ها جای مغازه‌اش را عوض می‌کند راجع به او گفت: سوول را تقریباً هر روز می‌دیدم. می‌آمد تا نوشیدنی بخرد و البته همیشه تعداد زیادی کیسه زباله هم جزو خریدهایش بود که برای من عجیب بود. به علاوه مغازه من خیلی با خانه سوول فاصله نداشت و هر روز بوی بدی در آن حوالی به مشام می‌رسید که همه را کلافه کرده بود تا جایی که همه فکر می‌کردند ممکن است جانوری در مغازه من مرده باشد. در سال 2008 ماموران بهداشت صاحب مغازه خوار و بارفروشی را مجبور کردند یخچال‌های مغازه‌ا‌ش را عوض کند. آنها ادعا می‌کردند این بوی بد به‌خاطر عدم رعایت بهداشت در مغازه اوست.

بی‌توجهی پلیس

مدتی بعد زنی به نام ونسا که قصد داشت با آنتونی گپ بزند ناگهان از سوی او مورد حمله قرار گرفت. زن تلاش کرد از چنگ آنتونی فرار کند. ونسا به پلیس مراجعه کرد و ماجرا را گفت اما پلیس با توجه به آثار ضرب و جرح بر بدن و صورت ونسا حاضر شد شکایت او را ثبت کند چون آنها گمان می‌کردند زن به‌خاطر مصرف مواد مخدر در حالت طبیعی قرار ندارد. به‌این ترتیب پلیس به خودش زحمت ن‌داد ماجرا را بررسی کند و اگر این‌کار را می‌کرد متوجه می‌شد که متجاوز قبلاً به خاطر همین مساله پنج سال در زندان حبس کشیده! این تفاق باز هم تکرار شد. این‌بار زن قربانی در خانه آنتونی مورد حمله قرار گرفت ولی پلیس باز هم از بررسی جدی ماجرا سر باز زد. بهانه آنها این‌بار هم معتاد بودن زن قربانی عنوان شد. اگرچه زن دوم با کمک یک وکیل سفیدپوست موفقشد آنتونی را به‌خاطر این ماجرا به دادگاه بکشاند ولی در نهایت آنتونی از جرم تبرئه شد. بعدها پلیس کلیولند متهم به نژادپرستی شدچون سیاه‌پوستان معتقد بودند اگر زن‌های مفقودی از بخش سفید‌پوست نشین کلیولند بودند دامنه فاجعه تا این حد گسترده نمی‌شد.

66110242024-05-19T09:36:48+03:30https://media.mellatema.com/Image/2024/05/202405104593920977_Thum.jpg

فیلم نجات‌بخش

در این فاصله زنان دیگری هم مفقود شدند تا در سال 2009، پلیس محلی برای بررسی وضعیت آنتونی سوول به خانه‌اش مراجعه کرد. در امریکا مجرمان جنسی در فواصل زمانی معین مورد بررسی قرار می‌گیرند تا پلیس مطمئن شود در این مدت آنها جرم مشابهی مرتکب نشده باشند و اگر پلیس کلیولند سابقه آنتونی را بررسی می‌کرد و یا به گزارش زنان قربانی اهمیت می‌داد آن وقت زنگ خطر برای ماموران سرکشی زودتر به صدا درمی‌آمد و آنها زودتر وارد عمل می‌شدند. پلیس‌های محلی در آن روز خاص متوجه می‌شوند که آنتونی در وضعیت هوشیار قرار ندارد و تصمیم می‌گیرند روز دیگری برگردند. یک ماه بعد یکی از همسایه‌های مجاور خانه آنتونی متوجه اتفاقات مشکوکی در خانه او می‌شود. او از پنجره پشتی خانه‌اش می‌بیند که زنی با وضعیت نامتعادل سعی دارد از پنجره پشتی خانه فرار کند، او می‌فهمد که زن صورتش زخمی و غرق خون است و کمی بعد آنتونی بدون لباس از پنجره بیرون می‌آید و او را به خانه برمی‌گرداند. همسایه از این صحنه عجیب فیلم گرفته و بلافاصله با اورژانس تماس می‌گیرد. با حضور نیروهای امدادی آنتونی ناچار می‌شود زن را به بیمارستان منتقل کند. او سه روز تمام بی‌هوش است و وقتی به‌هوش می‌آید بالاخره می‌تواند بخشی از اتفاقاتی را که برایش رخ داده شرح دهد. چیزی که باعث می‌شود جان خودش و زنان بی دفاع دیگری را در آینده نجات دهد.

خانه وحشت

پلیس برای سرکشی به خانه آنتونی مراجعه می‌کند و در جست‌وجوی خانه آنتونی سوول متوجه وضعیت غیرطبیعی آن می‌شود. به گزارش پلیس خانه آنتونی واقعاً شبیه یک زباله‌دانی بوده و بوی بسیار بدی از آن به مشام می‌رسیده. افسران پلیس ابتدا فکر می‌کنند این بوی بد از آشپزخانه بلند شده چراکه تعداد زیادی ظرف کثیف و مقدار زیادتری غذای نیمه‌خورده آنجا رها شده ولی ترجیح می‌دهند کمی بیشتر خانه را بگردند چون بعید به نظر می‌رسد این بوی وحشتناک فقط مربوط به غذای مانده باشد مخصوصاً اینکه خبر دارند این بو مدت‌هاست در آن محله به مشام می‌رسد. آنها در اتاق آنتونی چند لباس زنانه می‌بینند و با توجه به سابقه خراب آنتونی در رابطه با زنان تصمیم می‌گیرند جست‌وجویشان را دقیق‌تر کنند. احتمالاً آنها در آن لحظات آرزو می‌کردند این بو واقعاً متعلق به غذاهای فاسد باشد نه چیز دیگر ولی امیدواری‌شان با ترس و وحیرت زیادی جایگزین می‌شود. با توجه به این‌که به نظر می‌رسد منشاء بو طبقه دوم خانه باشد پس ابتدا به انباری زیر شیروانی خانه می‌روند و سرجایشان میخکوب می‌شوند چون با چهار جنازه تجزیه شده زن مواجه می‌شوند. آنها بلافاصله شروع به جست وجوی بقیه خانه می‌کنند و یک جنازه هم در زیر زمین پیدا می‌کنند در حالی که بخشی از بدن آن هنوز متلاشی نشده. سرکشی به باقی مکان‌های خانه سریع‌تر پیش می‌رود و به این‌ترتیب یک جمجمه در یک کیف دستی در اتاق خواب آنتونی و یک جنازه نیمه متلاشی هم در طبقه اول پیدا می‌شود. آنها ناچار می‌شوند حیاط خانه را حفر کنند و چهار جنازه هم در حیاط خانه کشف می‌شود و تعداد قربانیان به یازده نفر می‌رسد و بالاخره معلوم می‌شود این بوی بد از کجا سرچشمه گرفته. خانه آنتونی سوول واقعاً شبیه یک گور دسته‌جمعی بر روی زمین است. ظاهراً آنتونی سوول ابتدا قربانیانش را در زمین دفن می‌کرده ولی بعداً حتی به خودش زحمت این کار را هم نداده و با آنها زندگی می‌کرده! یکی از ماموران پلیس در این‌باره می‌گوید: تصور قربانیان بی‌دفاعی که با این صحنه مواجه شده‌اند وحشتناک است. بعضی از قربانیان در آخرین لحظه‌های مرگشان شاهد جنازه‌هایی بوده‌اند که ما کشف کرده بودیم و این دردناک‌ترین چیزیست که یک نفر می‌تواند تجربه کند. تصور این‌که به زودی به سرنوشت این جنازه‌های بی‌حرمت‌شده دچار خواهی شد چیزی نیست که بشود باهاش کنار آمد!

204817222024-05-19T09:36:48+03:30https://media.mellatema.com/Image/2024/05/202405104544357273_Thum.jpg

زمین متروکه

آنتونی سوول بلافاصله دستگیر می‌شود. خانه او بلافاصله تخریب می‌شود اگرچه هیچ چیزی جای آن ساخته نمی‌شود. یکی از کاراگاهان درگیر در پرونده سوول می‌گوید: این دردناک است که از اینجا عبور کنی و ببینی خانه‌ای که محل آزار و اذیت زنان بی‌دفاع بوده به حال متروکه رها شده است. اینجا محل تجمع زباله‌های باقی محله شده. دختر یکی از قربانیان می‌گوید: واقعاً همین‌طور است. وقتی می‌بینیم این زمین حالا چه شکلی است به یادمان می‌اندازد که با خانواده‌هایمان شبیه به یک مشت آشغال به درد نخور رفتار شد!

دادگاه آنتونی سوول را به مرگ محکوم می‌کند اما دادگاه عالی اوهایو حکم را نقض می‌کند. آنها معتقد بودند به خاطر فشار افکار عمومی و رسانه‌ها محاکمه سوول عادلانه نبوده است با این‌حال اعضای هیات منصفه در دادگاه بعدی هم با قاطعیت او را به مرگ محکوم می‌کنند.

ارسال نظر

captcha
ارسال نظر