3 زن امدادگر هلالاحمر کرمان از لحظات پردرد حادثه تروریستی میگویند
ملت ما، شهادت دو تن از امدادگران جوان هلال احمر در حادثه تروریستی کرمان آنقدر دل همه را خون کرد که کمتر کسی گمان می کرد داوطلبان هلال احمر بعد از شنیدن خبر شهادت دوستانشان دیگر رمقی برای ادامه فعالیت های داوطلبانه و کمک به مجروحان این حادثه تروریستی داشته باشند اما برعکس تصور، داوطلبان و امداد گران هلال احمر بعد از شنیدن خبر شهادت دوستان جوانشان نه تنها از پای نیفتادند که با عزمی راسخ تر اجازه ندادند رسالت دوستانشان روی زمین بماند و با همان حال زارشان به امدادر سانی مشغول شدند.
انگار کربلا را با چشم دیدیم
سلیمه تویسرکانی یکی از این امددگران است .بانویی 38 ساله که 15 سال سابقه عضویت در جمعیت هلال احمر را دارد ، او درباره آن روز می گوید: هر سال برای شهادت حاج قاسم، کرمان میزبان میهمانان زیادی می شود و ما هم طبق وظیفه ای که داریم همراه با دوستانمان مسئول ارائه خدمات به زائران و ساماندهی مسیر مزار حاج قاسم هستیم ، امسال هم مثل سال های گذشته مردم از ساعتهای اولیه صبح امده بودند زن و مرد، پیر و جوان حتی کودکان خردسالی که در آغوش مادران یا درکالسکه های رنگی زائران را همراهی می کردند. هر چه بر تعداد زائران افزوده می شد تعداد نیروهای داوطلب هلال احمر هم برای ارائه خدمت بیشتر می شد،همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه ساعت 3 بعدازظهرصدای انفجار مهیبی، جمعیت به گوش رسید، ما نزدیک ترین تیم امدادی به محل حادثه بودیم. »
تیم های امدادگران هلال احمری که از راه می رسند معلوم می شود صدای انفجار ناشی از بمب گذاری در منطقه بوده است:« انگار قیامت شده بود مردم هراسیده به هر سو می دویدند و جمعیت مجروح و کشته غرق در خون روی خیابانها افتاده بودند . شدت خونریزیها به حدی بود که راه رفتن روی زمین را سخت کرده بود و باعث لیز خوردن می شد.»
سلیمه و دوستانش بدون اینکه ماموریتی به آنها ابلاغ شود دست به کار می شوند:« نبض مجروحان را میگرفتیم، هرکدام که زنده بودند سریعا به مراکز درمانی منتقل می کردیم، درهمین گیر و دار امداد رسانی بودیم که صدای انفجار دوم همه را بیشتر ترساند. کسی ،انتظار این اتفاق را دوباره نداشت. دوباره مجروحان و کشته هایی روی دستمان ماند که رسیدگی به هرکدامشان قصه و غصه خودش را داشت.»
شیفتمان با مکرمه عوض شد، او به شهادت رسید
کیمیا عبداللهی یکی دیگر از دختران شجاع امدادگر است که در روز حادثه تروریستی کرمان از جان مایه گذاشت، هرچند این روزها به واسطه شهادت دوستان امدادگرش، حال و رو زخوبی ندارد و دائم با خودش می گوید اگر شیفت ما با مکرمه حسینی عوض نشده بود الان من به جای او شهید شده بودم:« ساعتی قبل از انفجار اول، جای من و مکرمه حسینی، (امدادگری که در این حادثه به شهادت رسید)، عوض شد؛ وگرنه حالا نام من به جای مکرمه در فهرست شهدا بود.»
کیمیا آن روز خونین را این طور روایت می کند:« من و خواهرم کوثر هر دو عضو داوطلب هلالاحمر هستیم. آن روز ما در عمود 13 حضور داشتیم. قرار بود از ساعت 7 صبح تا 10 شب شیفت بدهیم. چون جمعیت زیاد بود این احتمال وجود داشت که در شلوغی جمعیت برای مردم اتفاقی بیفتد، حدود ساعت 12:30 بود که مسئولمان خبر داد که من وخواهرم باید به گلزار برویم و مکرمه حسینی و خواهرش ملیکا باید جای ما بیایند.»
شیفت ها عوض می شود، چند ساعت بعد ا ز این تغییر شیفت، صدای انفجار مهیبی در گلزار به گوش میرسد :« مردم وحشت کرده بودند ، جمعیت زیادی روی زمین افتاده بود مادرهای گریانی که بالای سر جنازه فرزندانشان فریاد می زدند. بی تابی یکی از این مادران باعث شد سریع خودم را به او برسانم شدت جراحات فرزندش آنقدر زیاد بود که جنیستش را نمی توانستیم تشخیص دهیم. نبضش از کار افتاده بود و کاری از ما برنمی آمد. در آن لحظه دلم می خواست زمین دهان باز کند و مرا ببلعد اما به مادرش خبر مرگش را ندهم.»
رود خون به راه افتاده بود
شیما اقایی هم امدادگر دیگری است که محال است این جنایت تروریستی را از یاد ببرد:« من بهعنوان یکی ازسرتیمهای گروه بانوان، درچهارراه یوسف الهی با سایرهمکارانم با فاصلههای کم، در قالب گروههای دونفره در طول مسیر مستقر شدیم ، از زیر پل تا میدان شهید ابومهدی المهندس. مکرمه و ملیکا حسینی ابتدا زیر پل حاضر بودند و بعدا اعلام کردند بچهها جا به جا شوند. به خواهران حسینی اعلام کردم کمی جلوتر بروند. بعد از این جابجایی ناگهان صدای مهیبی همه جمعیت حاضر را پراکنده کرد، اول خیال کردیم کپسول گاز در موکب ها ترکیده است اما بعد خبر از مصیبتی بزرگتر آمد.»
او از وضعیت خیابانها بعد از بمبگذاری برایمان روایت می کند: « رودی از خون در مسیر خیابانها جاری شده بود، به هر گوشه که نگاه می کردی، پیکری بی جان افتاده بود، تا چشم کار می کرد زن و بچههای بی گناه در خون خود می غلتیدند حیرت زده از صحنه هایی که می دیدیم، موضوع را با بی سیم اطلاع دادیم و نیروهای امدادی از راه رسیدند.
در آن لحظات باورم نمی شد مکرمه هم جز مجروحان باشد، یکی از همکاران امدادگران مرا به سمت مکرمه برد :« خواهر مکرمه فریاد می زد او زنده است ،او زنده است اما وقتی نبضش را گرفتیم هیچ علائم حیاتی نداشت، سیپیآر کردم اما برنگشت. خونریزی شدیدی داشت و خون بند نمیآمد. ترکش به سرش برخورد کرده بود، متوجه شدم که شهید شده است. »
به گزارش همشهری آنلاین ، امدادگران خانم حاضر در عملیات امدادرسانی به حادثه تروریستی کرمان تمام این روزها پای کار بودند عملیات سخت و نفس گیری که به قول خودشان محال است فراموشش کنند. حال دلشان بد بود اما با همه غمی که در سینه داشتند اجازه ندادند، رسالت دوستانشان روی زمین بماند و با قدرت به خدمات امدادی خود ادامه دادند.
* عکس آرشیوی است
انتهای پیام/