گزارش «ملت ما» از پرونده باند مخوفی که به دستور موساد قصد آشوب در کشور را داشتند
چوبه دار پایان وطنفروشی
سیدمصطفی میرزاباقری برزی ـ دبیر گروه سیاسی: در شرایطی که رژیم غاصب اسرائیل از ضربات مهلکی که پی در پی از سوی محور مقاومت بر پیکره این رژیم وارد می شود، خسته و ناتوان شده است، سیستم جاسوسی و اطلاعاتی اسرائیل در تلاشی از پیش شکست خورده، تلاش می‌کند تا با استخدام تیم‌هایی از افراد خودفروخته، با وعده پول و اقامت در کشورهای‌ اروپایی و آمریکایی، عملیات‌های تروریستی و جاسوسی را در داخل ایران طراحی و اجرا کرده و از این طریق، فضای داخلی کشور را دچار اختلال و ناامنی کند.
این تلاش‌ها در حالی صورت می‌گیرد که در بیشتر موارد این تیم‌های جاسوسی به‌سرعت شناسایی شده و قبل از انجام عملیات نهایی در تور اطلاعاتی سربازان گمنام امام زمان (عج) قرار گرفته و بازداشت می‌شوند. یکی از این تیم‌ها‌ گروهی بودند که 4 نفر از آنان روز جمعه گذشته به دار مجازات آویخته شدند.
در این گزارش سعی شده است با توجه به اعترافات متهمان اصلی این پرونده، ماجرا بازخوانی شود:
آنچه گذشت
دوم آبان ماه بود که رئیس کل دادگستری استان آذربایجان غربی از دستگیری 10 نفر ازعوامل مرتبط با رژیم صهیونیستی که عمده اقدامات این افراد شناسایی نیروهای اطلاعاتی فعال در حوزه مبارزه با رژیم صهیونیستی بود خبر داد.
به گفته عتباتی، اعضای این گروه با هدایت مستقیم افسران جاسوسی موساد اقدام به شناسایی نیروی‌هایی که با بخش‌های امنیتی کشور همکاری داشتند و با ربایش، تهدید و ضرب و شتم، قصد تخلیه اطلاعاتی آنها را داشتند.
این افراد همچنین افرادی را ربوده و با تهدید و شکنجه از آن‌ها می‌خواستند به دروغ خود را ماموران امنیتی ایران معرفی کرده و در پی آن اکاذیبی نسبت به ماموریت‌های آتی آن‌ها منتشر کنند.
وفا هناره، آرام عمری، رحمان پرهازو و نسیم نمازی، 4 نفر از اعضای این تیم بودند که صبح جمعه هشتم دی به جرم «محاربه و افساد فی‌الارض از طریق همکاری اطلاعاتی با رژیم صهیونیستی به قصد برهم زدن امنیت کشور» پای چوبه دار رفته و اعدام شدند.
بر اساس اعترافات اعضای این باند مخوف، آنها با دستور سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی اقدامات خود را در شهرهای مختلف از جمله تهران، میناب، تبریز انجام داده بودند.
تعقیب و ربایش مسلحانه افراد مرتبط با نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران، آتش زدن خودروها و منازل افراد مد نظر و تهیه فیلم و عکس و ارسال مستندات به افسر موساد از جمله اقداماتی تیم بود.
متهمان در طول زمان همکاری با افسر اطلاعاتی موساد، پس از انجام هر ماموریت، علاوه بر دریافت دستمزد از طریق وفا هناره، از طریق کیف پول دیجیتالی در دفعات متعدد، برای اقدامات خود از جمله خرید اسلحه و تجهیزات مورد نیاز، ارز دیجیتال دریافت کرده بودند.
وفا هناره : چطور به دام افتادم؟
وفا هناره‌ که نقش‌سرگروه این تیم جاسوسی و خرابکاری را بر عهده داشت درباره اینکه چگونه به دام افسراطلاعاتی موساد افتاده است می‌گوید:«پرویز (رابط موساد) به من گفت چند تا از رفقای اراذل و اوباشت که کاربلد هستند را برای انجام کارها جمع کن، بعد از آن ما پنج نفر شدیم و تیمی تشکیل دادیم و همه ماموریت‌هایی را که به ما می‌گفتند را با اینها در میان می‌گذاشتم و با هم انجام می‌دادیم. آنها از ما ربایش، ترور و انفجار و ‌آتش زدن ماشین و خانه را می‌خواستند که انجام می‌دادیم یا اینکه می‌رفتیم عکس می‌گرفتیم و موقعیت دقیق ، آدرس خانه و محل کار و عکس طرف ( فردی را که دستور داده شده بود درباره اش اطلاعات جمع آوری شود ) را تهیه می‌کردیم. یا حتی دستور می آمد که فلانی را یا بترسانید و یا ربایش کنید. اما همه این کارهایی که از ما می‌خواستند ، در اصل کارهای آزمایشی بود و می‌خواستند ما را امتحان کنند و یاد بگیریم تا بعدا کارهای بزرگتری را به ما بگویند و انجام بدهیم. همیشه هم به ما می‌گفتند نترسید و هیچ اتفاقی برای شما نمی افتد و کسی دستش به شما نمی‌رسد و هر اتفاقی هم بیفتد ما به شما کمک می کنیم.»
وفا هناره در ادامه به یکی از عناصر اصلی عملیات‌های سرویس اطلاعاتی موساد در ایران تبدیل شده و با طراحی و ایجاد تیم‌های عملیاتی در اقدامات مختلف عملیاتی این سرویس در کشور فعالیت می‌کند.
با بررسی‌های فنی و اعترافات، وفا هناره نسبت به ارتباط‌گیری با عامل سرویس موساد ابراز خرسندی کرده و اعلام می‌کند که حاضر است هر درخواستی که از وی در داخل کشور داشته باشند انجام دهد.
 |
زنی که وفا را به مامور موساد معرفی کرد، که بود؟
نسیم نمازی، یکی از محکومانی است که جمعه گذشته به دار آویخته شد، او در اعترافات خود می گوید که از طریق فضای مجازی با‌ شخصی به نام مسعود آشنا شده است که ادامه این آشنایی او را به چوبه دار کشانده است.
نسیم می‌گوید: مسعود عکسش را برایم فرستاد و من هم عکسم را برایش فرستادم، او می گفت که با پسرش در کانادا زندگی می‌کند و هر موقع که درخواست کنم می تواند به من کمک کند، او ادعا می کرد که چون پدرومادرش در تهران زندگی می‌کنند هر از گاهی از کانادا به تهران سفر می‌کند ، به او گفتم که هر موقع به تهران آمدی همدیگر را ملاقات می‌کنیم. البته مسعود خیلی زود به زود تماس نمی‌گرفت، مدتی بعد، به من پیشنهاد ازدواج داد و گفت از نظر مالی هم کمکت می کنم و همه چیز برایت می‌خرم. قرار شد کارهایش را در ایران انجام بدهم اما مدتی که گذشت گفت که برو یک شرخر برایم پیدا کن تا برایم کارهایم را انجام بدهد و من وفا را به مسعود معرفی کردم».
از آتش زدن خودرو و خانه تا آدم ربایی
یکی دیگر از اعضای این گروه نیز در اعترافات خود می‌گوید: من از طریق وفا با این گروه آشنا شدم. وفا از افراد دیگری دستور می‌گرفت و دستورات را به ما می‌گفت و ما هم انجام می‌دادیم و بعدها فهمیدیم که وفا برای اسرائیل کار می‌کند. هر کدام در گروه وظیفه‌ای داشتیم مثلا به یکی از شهرها رفتیم و ماشینی را آتش زدیم و برگشتیم. آموزش‌هایی که موساد می داد از طریق وفا به ما منتقل می‌شد و به ما می گفتند که ردی از خود به جا نگذارید و از کلاه و ماسک استفاده کنید.
عضو دیگر این باند نیز درباره چگونگی عضویت در این گروه مخوف می‌گوید: از طریق رفقایم جذب این گروه شدم، یک بار به تهران رفتیم و قرار شد یک نفر را که در یک شرکت کار می‌کرد اذیت کنیم، یک کار دیگر هم در ارومیه بود که در آن، وظیفه ما ربودن فردی بود که آن را انجام دادیم ، کار دیگری هم که انجام دادیم ربایش شخصی بود که با خود وفا انجام دادیم. البته تمام عملیات‌ها را مسلحانه انجام می‌دادیم چون کارهای خطرناکی بودند و به ما می‌گفتند که ربایش‌ها را مسلحانه انجام دهید.
ربودن منصور و اعترافات اجباری
یکی از مهمترین اقدامات این گروه ربودن فردی بود که شبکه‌های ضدانقلاب فارسی زبان به دروغ از او به عنوان عضو سپاه پاسداران در ارومیه نام می‌بردند، این گروه پس از ربودن و شکنجه منصور، از وی خواسته بودند به عنوان یک عضو ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعترافات دروغینی را درباره عملیات در سایر کشورها مطرح کند، اعترافات زیر شکنجه رسولی، در یک بازی رسانه‌ای به سرعت در شبکه‌های ضدانقلاب بازنشر داده شد اما هویت رسولی پس از رهایی از دست این تیم مشخص شد و او با انتشار یک فیلم از خودش و مزرعه‌اش اعلام کرد که یک کشاورز بوده و تحت شکنجه مجبور شده است تا حرف‌های غیر واقع بزند.
تهدیدم کردند
«منصور رسولی» فردی است که توسط اعضای گروه ربوده شده است. او که پیش از ربوده شدن با پرویز ارتباط داشته و برای او ماموریت‌هایی انجام داده، در توضیح ماجرای ربودنش می گوید: عصر یک روز به نام ماموران مواد مخدر نیروی انتظامی مرا دستگیر کردند، می‌گفتند یک نفر تلفن می‌زند و وقتی با او تلفنی صحبت می‌کنی، حرف‌هایی که ما می‌گوییم را باید بگویی. به من گفتند که باید بگویی که در اروپا و ترکیه قرار بوده برای سپاه قدس، ترورهایی را انجام بدهی.گفتم که این ها را نمی‌گویم چون نبوده است ولی مرا کتک زدند و با تهدید به کشتن بچه‌هایم گفتند اگر مطالبی که ما بهت می‌گوییم را نگویی، فردا جنازه دختر را می‌بینی. آنها آدرس محل تحصیل دختر و پسرم و ساعت ورود و خروج آن‌ها‌ را هم داشتند و اینطوری مرا تهدید می‌کردند.
|
وقتی اعضای گروه به دام می‌افتند
در حالی که به گفته اعضای گروه، این عملیات های کوچک با هدف آزمایش این تیم برای انجام اهداف بزرگتر بوده است ، سردسته گروه در یکی از کشورهای همسایه دستگیر شده و تمامی اعضاء در مدت کوتاهی شناسایی شده و همگی در عملیات‌های ضربتی بازداشت می‌شوند.
در نهایت پس از انجام تحقیقات و طی تشریفات قانونی قضایی، دادگاه پس از برگزاری جلسات رسیدگی به پرونده با حضور متهمان و وکلای ایشان و اخذ دفاعیات، با توجه به موارد و ادله احصایی و گزارش مبسوط اداره کل اطلاعات استان آذربایجان غربی، تحقیقات دادسرای عمومی و انقلاب ارومیه و مستندات موجود در پرونده، ارتباط و همکاری اطلاعاتی، عملیاتی و جاسوسی متهمان با رژیم اسرائیل را محرز تشخیص داده و متهمان وفا هناره، آرام عمری، رحمان پرهازو و نسیم نمازی را به مجازات مفسد فی‌الارض، یعنی اعدام محکوم کرد.
متهمان دیگر پرونده نیز به جرم ارتباط با رژیم صهیونیستی به قصد برهم زدن امنیت کشور هر کدام به 10 سال حبس محکوم شدند.
پس از اعتراض متهمان ردیف یک تا چهار و وکلای آن‌ها در دیوان عالی کشور، شعبه مورد نظر در دیوان، فرجام‌خواهی متهمان را با توجه به محتویات پرونده، استدلال موجود در دادنامه و مستندات و اظهارات و دفاعیات متهمین وارد ندانست و رای دادگاه را ابرام و تایید کرد و به این ترتیب یکی از پرونده های مهم جاسوسی برای رژیم اشغالگر قدس به این ترتیب به پایان رسید.
انتهای پیام/
ارسال نظر
ارسال نظر