مکتب حاج قاسم

از تلخی شهادت حاج قاسم عزیز، آن رفیق خوشبخت حضرت آقا هرچه بگوییم کم است که گویی این داغ را پایانی نیست و قراری بر سرد شدن ندارد. ریشه این داغ را در افسوس ناشی از جدایی و هجران باید جست که به قول حافظ «حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ» که ما انگار قدر آن حضور را ندانستیم و غایب شدیم و این خود بزرگترین افسوسها را بر جان و دل ما مینشاند. این غم اما به بزرگی شخصیت و روح آن شهید بزرگوار، بزرگ و ماندنی است و روزبهروز در اشکال مختلف بازتولید میشود. غم حاج قاسم، یأسآفرین و ایستا نیست که غماش شورآفرین و احیاکننده است. دقیقاً مصداق آن جمله امام روحالله که شهدا دشمن را رسوا میکنند و در محضر خدا هستند و نظر به وجهالله میکنند. از درون این جهاد اصغر که خود نماد مجاهدت ایشان در جهاد اکبر بود حاج قاسم به نماد یکی شدن با پروردگار خود و دست یافتن به مقام شهادت تبدیل شد. حاج قاسم در دوران حیات هم «شهید زنده» بود و در آن شب 13دی مقام شهادت در او عینیت یافت. در وصف مقام معنوی شهید مظلوم ما گفتنیها فراوان است و زبان و واژه همانطور که در وصف این غم، کم میآورد در شرح حالات معنوی جنابشان لکنت میگیرد. شهادت حاج قاسم اما جدا از ابعاد معنوی و عاطفی دارای جنبههای اجتماعی، سیاسی و عقیدتی هم هست که به چند نمونه از آنها به اختصار اشاره میشود: 1-شهادت حاج قاسم به روند قدرتمندتر شدن درخت ایمان و یقین انقلاب اسلامی جان تازهای داد و بر پیکر تردید ضربهای سنگین وارد آورد. این شهادت نقش فراوانی در احیای فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی در متن سخنها، رویکردها و نگرشها داشت. 2- حاج قاسم نقش مهمی در روند قوی شدن ایران پس از اشغال نظامی افغانستان و عراق توسط آمریکا در منطقه ایفا کرد و افسانه قدرت ایالات متحده را باطل کرد. شهادت ایشان گرچه لطمهای جبرانناپذیر برای انقلاب اسلامی و امت اسلامی در پی داشت اما خط نفاق داخلی که به همراهی ایران با سوریه برای غلبه بر داعش انتقاد داشت، را رسوا کرد و این جریان غربگرا را به گوشه رینگ برد تا دور جدیدی از ایده قوی شدن ایران با شهادت حاج قاسم شکل بگیرد. روندی که بیش از عناصر فیزیکی دارای ابعاد ذهنی و باور اعتقادی و سیاسی است.
3- حاج قاسم تبدیل به ترازی برای مدیریت در جمهوری اسلامی شد. مدیری که پشت میز نمینشیند و میانه میدان است، مدیری که اهل فرار نیست و جلوتر از نیروهایش به دل خطر میزند، مدیری که در شرایط سخت و پرفشار تسلیم نمیشود و با ایمان به خداوند بهدنبال گشایشهاست. مدیری که منتظر امکانات و زیرساختها نمیماند و جهادی امور را پیش میبرد. فرماندهای که به قدرت مردم ایمان دارد و توان مردم را بالفعل میکند. و بسیاری از ویژگیها که میتوان ساعتها مورد بحث قرار داد.
4- حاج قاسم همانگونه که رهبر انقلاب فرمودند؛ توانسته بود میان تدبیر و شجاعت توازن برقرار کند. به تعبیری در مدیریت انقلابی و جهادی تدبیر و شجاعت مقابل و نافی هم نیستند بلکه مکمل یکدیگرند. این درسی است برای مدیران که به بهانه تدبیر به شجاعت حمله نکنند و به بهانه شجاعت از تدبیر عبور نکنند.
5- نگاه حاج قاسم به مردم نگاهی بیبدیل و فوقالعاده بود. در نگاه او مردم
دسته دسته و گروه گروه نبودند. ما به شدت به این نگاه که سرمنشأ گفتوگو و تفاهم میان اقشار مختلف جامعه هست، نیاز داریم. سخن گفتن مستدل در کنار درست عمل کردن موجب اعتماد مردم به مسوولان و نشاط انقلاب اسلامی و قدرتمندتر شدن جمهوری اسلامی خواهد شد. از دل این نگرش میتوان وحدت و انسجام جامعه برای قوی شدن ایران را دنبال کرد.جاری شدن مکتب سلیمانی در ذهن و جان ما، خود قدمی بزرگ در راه تداوم راه و آرمان حاج قاسم است.
ارسال نظر
ارسال نظر